پیامهای تسلیت مردم سودان به مناسبت زلزله در آذربایجان شرقی
در پی وقوع زلزله هولناک در استان آذربایجان شرقی ایران ،تعدادی از مردم و مسئولین سودانی پیام تسلیت ارسال نموده اند .
به گزارش روابط عمومی رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در سودان ، در پی وقوع زلزله هولناک هفته گذشته در استان آذربایجان شرقی ایران ، بسیاری از مردم و مسئولین کشور سودان با ارسال پیامهای کتبی وشفاهی ، این ضایعه اسفناک را به ملت و مسئولین جمهوری اسلامی ایران ، و بخصوص مقام معظم رهبری تسلیت گفتند .
بدنبال وقوع حادثه زلزله در بخشی از مناطق شمال شرق کشور عزیزمان ایران ، مردم مهربان و دلسوز سودان ، نسبت به این ضایعه اسفناک عکس العمل نشان داده و با ارسال پیامهای تسلیت کتبی و شفاهی از طریق تلفن ، ارسال پیام کوتاه ، ارسال ایمیل و ملاقات حضوری ، مراتب حزن و اندوه خود را نسبت به این واقعه ابراز داشته و خود را با ملت ایران در این ضایعه و مصیبت شریک می دانند .
در سال 1989 زمین لرزه هشت و دو درج ریشتری بیشتر مناطق آمریکا را با خاک یکسان کرد و در کمتر از چند دقیقه بیش از سی هزار کشته بر جای گذاشت.در این میان پدری دیوانه وار به سوی مدرسه پسرش دوید اما با دیدن ساختمان ویران شده مدرسه شوکه شد.با دیدن این منظره دلخراش یاد قولی که به پسرش داده بود افتاد: پسرم هر اتفاقی برایت بیفتد من همیشه پیش تو خواهم بودو اشک از چشمانش سرازیر شد.
با وجود توده آوار و انبوه ویرانی ها کمک به افراد زیر آوار نا ممکن به نظر میرسید اما او هر لحظه تعهد خود به پسرش را به خاطر می آورد.
او دقیقا روی مسیری که هر صبح به همراه پسرش به سوی کلاس او می پیمودند تمرکز کرد و با به خاطر آوردن محل کلاس به آنجا شتافته و با عجله شروع به کندن کرد.دیگر والدین در حال ناله و زاری بودندو او را سرزنش می کردند که کار بی فایده ای انجام میدهد.ماموران آتش نشانی و پلیس نیز تلاش کردند او را منصرف کنند اما پاسخ او تنها یک جمله بود:آیا قصد کمک به مرا دارید یا باید تنها تلاش کنم؟؟؟
هشت ساعت به کندن ادامه داد.دوازده ساعت...بیست و چهار ساعت...سی و شش ساعت و بالاخره در سی و هشتمین ساعت سنگ بزرگی را عقب کشیده و صدای پسرش را شنید فریاد زد پسرم!جواب شنید : پدر من اینجا هستم.پدر من به بچه ها گفتم نگران نباشید پدرم حتما ما را نجات خواهد داد.پدر! شما به قولتان عمل کردید.
پدر پرسید وضع آنجا چطور است؟؟
ما 14 نفر هستیم ما زخمی گرسنه و تشنه ایم.وقتی ساختمان فرو ریخت یک قطعه مثلثی شکل ایجاد شد که باعث نجات ما شد.پسرم بیا بیرون. نه پدر اجازه بدهید اول بقیه بیرون بیایند من مطمئن هستم شما مرا بیرون می آوریدو هر اتفاقی بیفتد به خاطر من آنجا خواهید ماند